نامش «نفس» است، تنها ۱۴ سال دارد، اما حالا کابوس مأموران امنیتی، جای خاطرات مدرسه و بازیهای کودکانهاش را گرفته است. نفس حاجیشریف، یکی از هزاران دختر نوجوانی است که قربانی سرکوب بیامان سیاستهای تبعیضآمیز جمهوری اسلامی علیه زنان شد؛ قربانیِ خشونتی که اینبار نه در پستوها، بلکه در خیابان و مقابل چشم مردم اتفاق افتاد.
در تیرماه ۱۴۰۳، در خیابان وطنپور شمالی تهران، مأموران طرح موسوم به «نور» که مسئول اجرای حجاب اجباری هستند، دو دختر نوجوان را بهدلیل نداشتن روسری، با ضربوشتم شدید بازداشت کردند. یکی از آنها نفس بود. وقتی مادرش، مریم عباسی، به کلانتری رسید، با چهره خونی و زخمی دخترش، گردنی کبود و لباسهایی پارهروبهرو شد؛ با دختری که دیگر نه تنها کودک نبود، بلکه حتی احساس امنیت در خانهاش نداشت.
مأموران، طبق گفته مادر نفس، دختر را بین صندلیهای ون فشار داده بودند، به او فحاشی کرده، با خشونتی بیحد او را از یک خودرو به خودرویی دیگر منتقل کرده بودند تا شواهد احتمالی علیهشان در دوربینهای ونها ثبت نشود. اما این خشونت نه پنهان ماند، نه انکار شد؛ ویدیوهایی که در مردادماه منتشر شد، خشم افکار عمومی را برانگیخت.
با گذشت دو ماه و نیم، نهتنها هیچ دادگاهی برای رسیدگی به شکایت مادر نفس برگزار نشده، بلکه پلیس امنیت از ارائه فیلمهای موجود نیز خودداری کرده است. در کمال بیعدالتی، یکی از مأموران زن که بعداً مدعی شد انگشتش در جریان بازداشت دررفته، بلافاصله جلسه دادگاه گرفت. اما برای کودکی که حالا دچار اضطراب شدید شده، از خانه بیرون نمیرود و از مادرش میخواهد از کشور خارج شوند، حتی یک قدم حقوقی برداشته نشده است.
نفس، بازمانده خشونت بیمرز نهادهای حکومتی است، قربانی سیاستهایی که حتی پس از وعدههای پوچ انتخاباتی مبنی بر پایان گشت ارشاد، هنوز هم در خیابانها سایه میافکند. نفس، تکرار مهساست، یادآور آتش زیر خاکستر خیزش «زن، زندگی، آزادی»؛ جنبشی که با مهسا آغاز شد و حالا با هر روایت تازه، جان تازهای میگیرد.
در جهانی که حتی یک روز تاخیر در رسیدگی به نقض حقوق کودک قابل توجیه نیست، دو ماه و نیم سکوت، تنها معنای یک چیز را میدهد: بیعدالتی ساختاری، سیستماتیک و عامدانه.
فعال حقوق بشر در ایران کوثر ولی زاده
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen